English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (641 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
over estimation U زیادی درنظر گرفتن
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
thingummy U اسمش
It has built up quite a reputation. U اسمش خوب دررفته
His name is on the tip of my tongue. U اسمش الان سرزبانم است
I cant remember her name . U اسمش یادم نیست ( نمی آید )
put away U ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
nominal partner U شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
demagnetize U پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
splurge on something <idiom> U پول زیادی خرج کردن
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
zero U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
put on one's thinking cap <idiom> U زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zeroes U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros U کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
degauss U پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
immoderacy U زیادی
frequentness U زیادی
extras U زیادی
surplus U زیادی
extra- U زیادی
profoundly U زیادی
nimiety U زیادی
immenseness U زیادی
enormousness U زیادی
excrescential U زیادی
heaviness U زیادی
undue U زیادی
excrescent U زیادی
wealth U زیادی
excessiveness U زیادی
overly U زیادی
redundance U زیادی
profuseness U زیادی
profoundness U زیادی
hugeness U زیادی
unduly U زیادی
greatly U به زیادی
inordinacy U زیادی
surpluses U زیادی
supervacaneous U زیادی
intenseness U زیادی
extremeness U زیادی
numerousness U زیادی
to a large extent U تا حد زیادی
intensity U زیادی
superfluous U زیادی
abundance U زیادی
infiniteness U زیادی
extra U زیادی
superfluity U زیادی
excesses U زیادی
muchness U زیادی
excess U زیادی
greatness U زیادی
immensity U زیادی
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
fog U تیره کردن مه گرفتن
circling U گرفتن احاطه کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
engage U گرفتن استخدام کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
outgrowth U گوشت زیادی
largely U تا درجه زیادی
to a degree U تادرجه زیادی
overweight U وزن زیادی
overblance U زیادتی زیادی
over production U محصول زیادی
interleaf U برگ زیادی
inordinateness U زیادی بی اندازگی
exorbitance U زیادی افراط
gaudery U پیرایههای زیادی
for long U مدت زیادی
clogs U زیادی پرکردن
clogged U زیادی پرکردن
hyperacidity U زیادی اسید
extensiveness U کثرت زیادی
riffraff U زیادی توده
distichiasis U مژگان زیادی
increscent U زیادی توسعه
clog U زیادی پرکردن
fuzz ball U گوشت زیادی
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
extra U موضوعی که زیادی است
excess U مقدار زیادی از چیزی
growths U گوشت زیادی تومور
excesses U مقدار زیادی از چیزی
so U خیلی باین زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> U زیادی حرف زدن
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
make a bundle <idiom> U پول زیادی درآوردن
quite a number of people U عده زیادی از مردم
growth U گوشت زیادی تومور
extras U موضوعی که زیادی است
make a killing <idiom> U پول زیادی درآوردن
You have given me too much. U زیاد ( زیادی ) به من دادی
it will not take long U مدت زیادی نمیخواهد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com